فقیه بزرگ ، سعدی بلوچستان علامه مولانا عبدالله روانبد

مولانا عبدالله روانبد دوشنبه هجدهم شعبان قمری برابر با 1اسفند 1305 شمسی در روستای باهو کلات از تـوابع شـهرستـان چابـهار چشـم به جـهان گـشود . پشت دو تای فلک راست شد از خرمی تا چو تو فرزند زاد مادر ایام راپـدر بـزرگـوار ایـشان ، مـولانا قـاضی محمد یـحیی از روحانیان مطرح و قاضیان مـطرح زمـان خـود و فـردی بـسیـار پـرهیزگار و با عمل بود که که سمت پیشوایی مذهبی و حل مـسائل شـرعـی مـردم منطـقه پیشین را بـر عـهده داشت . مـادر مـولانـا روانـبـد بـی بـی زر خـاتـون از سادات منطقه جالق سرا وان بــــود . که خانـواده ی مـادری مـولانـا در دو قـرن اخـیـر از جـهات فرهنگی و هنری نامی یافته است و مورد احترام تمام اقشار مردم قرار دارند . اکثریت قریب به اتفاق این خاندان به زیور شاعری و علم و ادب آراسته و بسیاری از آنـها اهل معرفت و زهد و از متقیان روزگار خود بوده اند و از این لحاظ شباهت زیادی بـه خانـدان وصـال در شیراز دارند . مادر مولانا زنی زاهده و عابده ئ اهل علم و فضل بود. تحصیلات :

مولانا عبدالله روانبد دوشنبه هجدهم شعبان قمری برابر با 1اسفند 1305 شمسی در روستای باهو کلات از تـوابع شـهرستـان چابـهار چشـم به جـهان گـشود . 
پشت دو تای فلک راست شد از خرمی تا چو تو فرزند زاد مادر ایام راپـدر بـزرگـوار ایـشان ، مـولانا قـاضی محمد یـحیی از روحانیان مطرح و قاضیان مـطرح زمـان خـود و فـردی بـسیـار پـرهیزگار و با عمل بود که که سمت پیشوایی مذهبی و حل مـسائل شـرعـی مـردم منطـقه پیشین را بـر عـهده داشت .

مـادر مـولانـا روانـبـد بـی بـی زر خـاتـون از سادات منطقه جالق سرا وان بــــود . که خانـواده ی مـادری مـولانـا در دو قـرن اخـیـر از جـهات فرهنگی و هنری نامی یافته است و مورد احترام تمام اقشار مردم قرار دارند . اکثریت قریب به اتفاق این خاندان به زیور شاعری و علم و ادب آراسته و بسیاری از آنـها اهل معرفت و زهد و از متقیان روزگار خود بوده اند و از این لحاظ شباهت زیادی بـه خانـدان وصـال در شیراز دارند . مادر مولانا زنی زاهده و عابده ئ اهل علم و فضل بود.
تحصیلات :
مـولانـا عـبدالله مرحله نخست تحصیلات خود را در شهر تاریخی پیشین در مکتب خانه مـادرش و سـپـس در مـدرسـه پدرش به اتمام رسانید . در سن شش سالگی رو خانی قرآن را از مادرش آموخت سپـس شـروع به فراگیری کتب ابتدایی و مقدماتی از پدرشان نمود . با توجه به هوش سرشار و ذکـاوت فوق الـعـاده اش تمام کتابهای این مقطع را در کمترین زمان از پدرش فراگرفت .
پـس از تـکـمیـل تحصـیـلات ابـتدایی بـرای ادامه ی تحصیل و کسب علوم عالی در سال 1371 ق برابر با 1331 ش به پاکستان سـفـر کرد و در آنجا وارد بزرگترین مرکز علمی آن روز پاکستان شد . و در آنجا از محـضر اساتید بزرگواری از جمله مولانا علی محمد سندی که استاد علامه اقبال لاهوری نـیـز هسـتـنـد بهره جستند که از بـزرگتـریـن شخصـیت هـای زمـان خـود بـودنـد . و مـولانـا مـحـمـد عـمـــر رح از بـزرگترین شخصیت های معاصر که از نظر علمی یکه تاز میدان علم و عرفان و ادب میـباشند از زمان طلبگی خود و مولانا روانبد می گفت : من و مولانا روانبد همکلاس بـودیـم . گـاهـی روزهـای جـمـعـه به اتفاق هم به جای خلوتی می رفتیم و کتاب منطق را مذاکره می کردیم .و یکی از اسـاتـید ایـشـان گفته بودند : اگر برای این شاگرد زمینه مساعد علمی فراهم شود ، وی انور شاه کشمیری زمان خواهد شد .
در زمان فارغ التحصیلی توانست به عنوان نفر اول از نـظـر درسـی فـارغ شـود و پـس از بـازگـشـت بـه وطـن ابتدا فعالیت علمی و دینی خود را در منطقه ای حوالی گوادر پاکـستـان آغـاز نـمـود ، امـا پـس از وفـات پدر گـرامیشـان در مدینه منوره , زحمات دینی منطقه پیشن را به جای پدر به عهده گرفتند .
مبارزه با بدعت و خرافه گرایی :
در زمانی که سایه شوم بدعت و خرافه گـرایـی تـمام منطقه بلوچستان را فرا گرفته بود ، مبارزه ی جانانه ای را علیه را علیه بدعات و خـرافات آغاز کرد . مبارزه با اهل بدعت ، برچیدن رسومات جاهلی ، مبارزه با شراب فروشـان و قـمـار بـازان ، مبارزه با موسیقی سر لوحه فعلیت های دینـی ایـشـان در مـنـطـقـه بـود . در هـمـین دوران رساله منظوم «گرز سنت بر کله بدعت » را در پاسخ به یکی از اهل بدـت سرودند . این رساله با این ابیات شروع می شود :

گروهی آمده اکنون به عـالم که باشد در دلشان خوف حق کم
بود نزدیک این اهل خـسارت فـزون تـر خوف پیران و زیارت
بـود انـدر دلـشـان درد بدعت فـسـرده خـون دل از بـرد بـدعـت
چـراغ سیـنـه افروزی ندارند ز شـمـع دیـن حق ، سوزی ندارند
ز بـاغ سـنـت حضرت رمیده بـه سـرگـیـن گـاه بـدعـت آرمـیـده

تعداد زیادی از مردم پیشین نقل میکنند که یک بار مرحوم حاج کریم بـخـش سعیدی نماینده وقت مردم بلوچستان در مجلس شاه می خواهد یـک اعـتـبـار وام با بهره را بین مردم پیشین تقسیم کنند . مولانا روانـبد بـه محـض اطلاع به محل تقسیم وام می رود و خطاب به حاج سعیدی مـی گـویـد : آقـای سعیدی شما متاسفانه به جای آبادی ، تباهی و آتش را برای مردم ما آورده ابد . سپس آن مـحـل را تـرک مـی کـنند و با رفـتن ایشان مردم نیز محل را ترک می کنند و هیچکس آن وام را نمیگیرد .
مـوعظه و ارشاد :
ایـشـان در فـرصـت هـای جـمـعه و عید ین که خطابت آنها را بر عهده داشت و در فرصت های دیگری همچون مناسبت هـای عـروسی به ارشاد و نصیحت مردم می پرداخت .
شعر و ادب :
شاعـری متولانـا از درخشان ترین گوهر های فطری ایشان بود . ایشان از شعر به عنوان ابزاری موثر برای اشـاعـه تـاریـخ اسـلام ، بـیـان احکام دینی و ارزش های اسلامی ، توصیف انبیا و آل و اصحاب پـیـامـبـر صـل الله و عـلـیه و سـلـم ، ترویج فـضایل ، بیان ارزش علم و علماء ، دفاع از حق مردم ، هجو باطل و حفظ فرهنگ و ادبیـات بـلوچـی استفـاده کردند . نقش ایشان و خاندانشان در شعر بلوچی به طور خاص بسیار حائز اهمـیت اسـت . مـردم بـلـوچ در هر گوشه از جهان به وجود این خاندان و به خصوص شخصیت مولانا عبدالله روانبد به خود می بالند .
با آن که مشغله اصلی ایشان شاعری نبود ولی علاوه بـر این که میراث دار بزرگ شعر از طرف خاندانش بوند مانند اکثر فقها و علمای دینی در سال هـای تــحصیلی ،بـه لغت وبلاغت علاقه پیدا کرده ودراوقات فراغت به سرودن شعرمی پرداختند .
امـروزه بـسـیاری از لـقب ها در جامعه ما تشریفاتی است و با مصداق واقعی کم و بیش فاصله دارد ، اما یـکـی از الـقـابـی کـه بـه نظر من مصداق واقعی داشته و در محل حقیقی خود بکار رفته است همین لقب سعـدی بـلـوچـسـتـان اسـت که از ناحیه خاص و عام به مولانا روانبد داده شده است . کسانی که بـا فـن و صنعت شـعـر بـه طور کامل آشنایی دارند ، با کمترین تامل و کوچک ترین تردیدی به این جایگاه بلا منازع ایشان معترف هستند.
ایشان به سه زبان عربی ، فارسـی و بـلوچـی شـعـر گفـته اسـت و در هـر سه زبان اشعار ایشان چنان پخته ، شـیرین ، پـر مـحتوا ، موزون ، استوار ،زیبا ، بدیع و پر از صنایع بلاغی و آرایه های ادبی است که تـحسین هر خواننده و شنونده ای را یر می انگیزد و او را به شگفتی وا می دارد . شـاعـرانی مثل فاضل و امثال وی ، هر چند در زمان خود شاعرانی معروف و مقبول بوده انـد ، و مـولانـا نـیـز در اشـعار خـویـش شـان آنـها را از نـظـر تقدم زمانی پیش داشته است ، اما بر هیچ فرد آگاه و کار شناس در عرصه شعر و شـاعـری پـوشـیـده نیست که درون مایه ، استواری و رعایت کامل قوانین عروضی در اشعار مولانا روانـبـد در اشـعار شاعران بلوچ از گذشته تا حال وجود نداشته است .شخصیت ایشان در تاریخ ادبـیـات بـلـوچـی نـقطه عـطـفـی بـه حـسـاب مـی آیـد . همـچـنـیـن ایشان در شعر فارسی از شاعران درجه یک بلوچستان محسوب می شوند . هر قطعه شـعر ایشان در عرصه شعر و ادبیات یک شاهکار است . بسیاری از شاعران پس از وفـات مـولانـا روانـبـد تـحـت تـاثیر ایشان قرار گرفته و از ایشان تقلید کرده اند . 
کار در آموزش و پرورش : در ســال 1339 ش . بــه عـنـوان آمـوزگـار حـق التـدریـس و سـپـس بـه اسـتـخـدام رسمی آموزش و پرورش درآمـد و ایـن شـغـل را تـا آخر ادامه داد و حدود بیست و هشت سال در آموزش و پرورش خدمت کرد .
قضاوت :
مولانا روانبد در علوم مختلف از جمله : عـلـوم قـرآنـی ، حـدیـث و عـلـوم حـدیث ، تاریخ ، ادبیات ، میراث ، ریاضی ، ستاره شناسی طب سنتی ، عروض و قافـیـه و غیـره مطـالعـه و مـهـارت کـافـی داشـت ، اما در علم فقه و فتوا مطالعه ای وسیع ، دانشی عمیق و تسلطی عجیب داشتند . و بیشـتر تـالیـفات ایشان در زمینه فقه و فتوا است .
ایـشان قاضـی تـوانـمـنـد و آگاه به قوانین فقهی بودند و قضاوت های ایشان در میان عوام و خواص بسیار نافذ بود . ایـشـان بـه مـدت نـیـم قـرن به خل مسائل شرعی و داوری بین مردم منطقه پرداختند .
در قضاوت تمام دستور العمل هـای قـضـایی را رعـایـت مـی کـردنـد . ملا اسکندر یـکـی از ریـش سفـیـدان یا همان کد خدایان منطقه می گوید : یک بار مولانا روانبد برای انجام قضاوتی به کسـتگ تشـریف آورده بـودنـد ، پـس از اتمام قضاوت قرار شد ناهار در روستای زرد بن صرف شود . هنـگـام رفـتـن مـن الاغ خودم را برای سواری مولانا تا ۀن روستا آماده کردم ، و پیش ایـشان آوردم کـه سـوار شـدند ، در مـیـان راه عرض کردم : بنده نیز با یکی از اهلی روستای زرد بن نیز نزاع دارم ، لذا قضاوت ما را هـم نـیـز انـجام دهید . با شنیدن این سخن مولانا ناگهان از حرکت ایستاد و فورا از سواری پایین آمـد و گـفـت :مـهـار الاغ خـودت را بـگـیـر . بنده با تعـجـب عـلـت را پـرسیـدم ، گـفت : اکنون شما یکی از دو طرف قضیه هستید ، لذا استفاده از اموال شما برای من جایز نیـسـت . مـن بـا شـرمندگی گفتم : قضاوت مرا انجـام نـدهیـد ؛ زیـرا مـن از تـصـمـیم خـود مـنـصـرف شدم ، و امـا سـواری را رد نکنید . اما ایشان قبول نکردند و دوباره سوار نشدند .
دفاع از حق مردم :
ایشان با بر عهده گرفتن رهبری مردم ، در برابر تمام حـقـوق دیـنـی و دنـیوی آنان احـسـاس مـسئـولیـتت مـی کرد ؛ از ایـن جـهـت تمام توان ، قلم شیوا و زبان گیرای خویش را برای رفع مشکلات اجتماعی و دنیوی مردم بکار می گرفت . گاه مدیران ارشد دولتی و مسئولین دستگاه ها را از پایتخت و یـا مـرکـز اسـتان و شهرستان به پیشین می کشاند و درد های مردم و محرومیت های منطقه را بـصـورت شـفاهی یا بصورت کتبی و بیشتر در قالب نظم و شعر ارائه مـی کـرد و در حـضـور آنـان بـا صدای قرّا می خواند و از این راه و راه های دیـگـر تـوانست در مدت زمان فعالت خود منشا خدمات فراوانی باشد .
در یک قصیده بلند خطاب به مـهندس دهستانی استاندار بلوچستان که در تاریخ 24 فروردین 1348 شمسی به پیشین آمده بود گفت :
چرا حرف حق را نهانی زنـم حقیقت نـگـویم مـگر آشـکـار
مهندس دهستانی ای راد مرد ز وضع دهستان ما گوش دار

سـپـس وضـع بد بـهداشت و درمان ، راه ، آموزش ، کشاورزی ، بی کاری و غیره را یاد آور می شود . در قصیده ای دیگر خطاب به استاندار می گوید : 
ما آبروی کشور و ناموس میهنیم چون قافیه به بیت غزل بر کرانه ایم
ابنای دهر راه ترقـی گرفته پیـش ما خود هنوز در طلب آب و دانه ایم
آهی اگر کشیم و فغانی ز درد دل بـر تهـمـت تـمـرّد ، اسـیـر بـهـانـه ایم
سوز دل از حرارت الفاظ مابگیر با آنکه خاکی ایم چون آتش زبانه اینم

در یک شکوائیه دیگر خطـاب بـه یـکـی از مـسـئـولـیـن حـکـومـت پهلوی در مورد محرومیت منطقه چنین توضیح می دهد :
بهر گزی پارچه دست دعا بر خدا چـیـسـت بفـرمـا کـنـون حـیـلـه اکـفـان مــــا
چون جگر می خوریم هر پـگـهـی جای چای چون لرزان رود طفل دبستان ما پنجه ی پر زور فقر ، فقره ی پیران شکست زین سبب افسرده شد خون جوانان ما
نیم نظر بذل کن جانب دین و ببین منظر راحت رباست مسجد ویران ما
گر متاثر شود خاطر عاطر رواست پاره شود خاطر کوه اگر بشنود افغان ما
گفت روانبد دعا گوش به آمین جمع زنده و پاینده باد کشور ایران ما
تالیف کتاب :
ایشان بـرای بالا رفتن سطح علمی و فرهنگی مردم منطقه ، بخش زیادی از زندگی خود را به تالـیف کـتـاب های سودمند و علمی اختصاص داد بعضی از آن کتاب ها در حیات ایشان و برخی نیـز پـس از وفـات ایشان به چاپ رسیده اند و پاره ای نیز هنوز چاپ نشده اند در ذیل به ذکر مهم ترین آثار ایشـان و معرفی آنها می پردازیم
1ـنظم القواعد و الفوائد : رساله ای منظوم دربارهی قواعد فقه و اصول و فروع آن
2ـ نــــثــــر الـــفـــرائـــد : کتابی نسبتا قطور در 527 صفحه در شرح نظم القواعد
3ـ عـــــروج الـــفـــــرائـــض : رساله ای منظوم در قواعد و اصول ارث از دیدگاه فقه اسلامی
4ـ الـــنـــهـــر الـــفـــائـــض : بـنـا بـه پیتشنهاد برخی علماء در شرح رساله عروج الفرائض نوشته شده است
5ـ قــطــعـــات الـــذهــــب : رساله ای منظوم راجع به احکام و نقش نیت در اعمال
6ـ تــجــریـــد الــــتــــجــــویــــد: رساله ای در مورد تجوید و صحیح خواندن قرآن
7ـ تـــــرازوی قـــــلـــم : کتابی در ریاضیات که برای شناخت قواعد فن حساب در تقسیم میراث نوشته شده است
8ـ دیـــــوان اشـــــعـــــار فـــــارســــی و عــــربــــی
9ـ دیــــــوان اشـــــعــــــار بــــــلــــوچـــی
10ـ قــطــوف دانــیــه فــی انــواع ثــمــانـیه : کتابی است در علم نحو به نظم و نثر
11ـ الــنــهــر الــصــافـــی فـــی الـــعـــروض والــقـــوافـــی : در مورد عروض و اوزان و بحور و زحافات آن
12ـ تــاریــخ بــلـــوچــستـــان : شامل مقاله های محققانه در مورد تاریخ بلوچستان از گذشته تا حال
13ـ گــرز ســنـــت بــر کـلـه بــدعـــت : رساله ای منظوم در رد بدعات و دفاع از علمای ربانی
14ـ حـاشـیـه قـدوری از کـتـاب الـجـنـائـز بـاب زکـوه الابل که حسب دستور مولانا غلام مصطفی قاسمی نوشته شده است
15 ـ مــجــمــوعــه فـتـوای : مجموعه ای از فتاوای ایشان که در جواب استفتاهای کتبی مردم نوشته شده اند
16 ـ تـرجـمـه کـتــاب قــصــد الـسـبـیــل : اثر حکیم علامه اشرف علی تهانوی رح
ده مورد از کتابهای نـام برده یک تا دو بار چاپ شده اند اما شش مورد دیگر هنوز چاپ نشده اند
ویژگی های اخلاقی :
مــولانــا روانـبـد عـالـمـی با تقوا درویشی پاک دل و عارفی پاک اندیش و صاحب نسبت بود .با آنکه مدارج عـرفـانـی بـالایـی را طـی کـرده بـود امـا استقلال را نمی پسندید و دوست داشت همواره زیر نظر یک مرشد با خدا باشد.
دارای اخلاقی ستوده ، شخصیتی متین و با وقار ، کـم گـو ، بـذله سـنـج و نکته دان بود .در مجالس نه شنونده محض بود و نه پر حـرف و زیاده گو ، هرگاه نیاز میدید صحبت می کرد و با سخنان شیرین و پر معنای خـود بـه اهل مجلس فیض میرساند ، و گاهی با شوخی ها و بذله های خویش لبخـند را مهمان لب های مردم می کرد ، و هرگاه لازم می دانست و خاموش مینـشسـت . با هرکس طبق فهم و درک و زبان او گفتکو می کرد و با یک عالم عالمانه ، با یک شاعر شاعرانه ، و با یک نویسنده محققانه و با یک فرد عادی به زبان عـادی و ساده و طبق سلیقه او صحبت می کرد حدود شرعی و چهارچوب سنت را بسیار پاس مـی داشـت و سعی می کرد در تمام امور ظاهری و باطنی از سنت پیروی کند . عطر را بسیار میپسـندیـد امـا هـمـواره با احساس بوی خـوش در حـیـاط منـزل و مـسـیـر راه متوجه تشریف فرمایی ایشان به منزل می شدیم ساده زیستی و ساده پوشی را می پسندید و از شهرت طلبی بیزار بود . مـهـمـان را بـسیار گرامی می داشت دو اتـاق مـخصـوص پذیرایی از مهمانها داشت که در اکثر اوقـات مهمانی در آنها حضور داشتند به اقامه نماز بسیار اهمیت می دادند و همواره به حضـور فـرزنـدان خـود در صـف هـای نماز جماعت اهتمام داشت نسبت بـه دروغ بـسـیـار حـسـاس بـود و همیشه می فرمود: فرزند دروغ گو زمانی دزد هم می شود . به کـتــاب و مطالعه خیـلـی اهمیت می داد و همواره تاکید می کرد : کتاب اگر به هر قیمتی باشد آن را بـخـریـد زیـرا کـتاب به قیمت خود می ارزد . بسیار با حوصله و صبور بود ، گاهی اتفاق می افتـاد کـه فـردی یک ساعت او را در بــرای گــفــتــن یـــک مــطــلـب یــا ســـــوال مـــعـــطــــــل مـی کـــرد .

ارسال توسط مسعود درگلاله(گمشادزهی)

برگرفته از مجله ندای اسلام بهار و تابستان ۸۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد